به گزارش شهرآرانیوز؛ در دنیای امروز که مشاغل به تخصصهای دقیقتر و پیچیده تری تقسیم شدهاند، تبدیل استعداد به حرفه نیازمند آموزش و تمرینهای مستمر است. در ایران اما، به ویژه در عرصه بازیگری، هنوز گاهی استعداد ذاتی بر آموزش حرفهای ارجحیت دارد. در این فرایند، گاهی تماشای چند ویدئوی کوتاه در فضای مجازی برای کشف استعداد بازیگران کافی تلقی میشود و پای بلاگرها را به عرصه هنرپیشگی باز میکند. این رویکرد در انتخاب بازیگران، نه تنها تهدیدی برای آینده این هنر محسوب میشود، بلکه باعث میشود که افراد غیرفنی و بلاگرها، به واسطه شهرتشان در فضای مجازی، وارد این عرصه شوند.
در جهانی که مشاغل روزبه روز به سمت تخصصیتر شدن حرکت میکنند و برای هر مهارت، نظامهای آموزشی پیچیده و سطح بندی شدهای طراحی میشوند، تأکید مفرط بر «استعداد ذاتی» در فضای بازیگری ایران، یک عقبگرد هنری محسوب میشود. درحالی که در بسیاری از کشورها، بازیگری به مثابه یک علم در نظر گرفته میشود و نیازمند آموزش، تمرین، روان شناسی نقش و درک دقیق از اتمسفر حاکم بر قاب است، در ایران هنوز این باور وجود دارد که صرفا با تماشای چند کلیپ در فضای مجازی میتوان استعداد بازیگری را کشف کرد و مثلا کسانی که در کودکی برای اعضای فامیل لطیفههای بامزه تعریف کردهاند، امروز میتوانند بازیگران کمدی خوبی باشند.
فرایند انتخاب بازیگر از روی چند ثانیه اجرای طنز یا مونولوگ در فضای مجازی، عملا یکی از غیرعلمیترین روشهای ارزیابی محسوب میشود که آینده بازیگری در ایران را تهدید میکند؛ نه فقط به دلیل اینکه کلیپها اغلب در فضای غیردراماتیک و بدون طراحی کاراکتر (شخصیت) تولید شدهاند، بلکه به این خاطر که درک کیفیت بازیگری نیازمند تحلیلهای روان شناختی، متنی و حتی جامعه شناختی نقش است؛ اموری که در این قالبهای فشرده و بی زمینه، جایی ندارند. بیراه نخواهد بود اگر بگوییم که یکی از مهمترین مهارتهای یک هنرپیشه، به نمایش گذاشتن تداوم حسی و در عین حال تحول درونی است؛ چیزی که ممکن نیست در کلیپهای فضای مجازی بلاگرها حتی قطرهای از آن یافت شود.
خوشمان بیاید یا نیاید، کسی نمیتواند برخی روابط و مناسبات غیرهنری و زدوبندهای پشت پرده بازیگری در سینما، شبکه نمایش خانگی و تلویزیون ایران را انکار کند. طی سالهای اخیر، ورود گروهی از چهرههای رانتی و غیرفنی به حوزه بازیگری سبب شده تا فضا برای حضور چهرههای حرفهایتر و تحصیل کرده تنگ شود.
در چنین اوضاعی، بسیاری از بلاگرها موفق میشوند، نه به خاطر توانمندی شان، بلکه به واسطه محبوبیتی که در فضای مجازی برای خودشان دست وپا کردهاند، وارد پروژههای نمایشی شوند. همین موضوع باعث شده تا تصویر بازیگری نزد عموم مردم هم، به صورت کاری آسان و بدون نیاز به آموزش تغییر کند.
یکی دیگر از دلایل رواج بازیگری چهرههای مجازی این است که برخی از تولیدکنندگان، با علم به ضعف محتوایی و روایی آثار خود، به استفاده از چهرههای مجازی روی میآورند تا شاید از رهگذر شهرت آن ها، اثرشان بیشتر دیده شود. در این میان، جایگاه اثر هنری به حاشیه رانده شده و توجه، نه به قدرت درام و جذابیتهای فرمی، بلکه به میزان دنبال کننده آن بازیگر معطوف میشود. طبیعی است که این رویکرد، در درازمدت به بی اعتباری درام ایرانی و حتی بی اعتمادی عمومی نسبت به هنر منجر خواهد شد.
با نگاهی آسیب شناسانه و ریشهای تر، یکی از ریشههای موضوع ورود گسترده بلاگرها به عرصه بازیگری را باید در ساختار معیوب آموزش هنری جستوجو کرد. تمرکز بیش از حد منابع آموزشی در پایتخت، عملکرد ضعیف بسیاری از دانشگاهها و تبدیل شدن برخی آموزشگاهها به بنگاههای تجاری، عملا امید بسیاری از هنرجویان مستعد و بالاخص علاقه مندانی را که در نقاط دور از پایتخت زندگی میکنند به یأس بدل کرده است.
در غیاب چهرههای مرجع و استادان دغدغهمند، جای آموزش را دلالی نقش و وعدههای توخالی گرفته است و برخی مدعیان آموزش بازیگری، کلاسهای خود را، نه برای تربیت هنرمند، بلکه برای پر کردن ظرفیت و فروش رؤیای ستاره شدن برگزار میکنند. این فرایند، فضای آموزشی را از اصالت تهی کرده و آن را به رقابتی برای دیده شدن و شهرت تبدیل کرده است.
با وجود تمام این نقدها، نمیتوان انکار کرد که در میان بلاگرها نیز چهرههایی وجود دارند که با امکانات حداقلی، تلاش کردهاند خلاقیت خود را به نمایش بگذارند. در فضایی که نهادهای رسمی آموزش هنر نتوانستهاند فرصتهای برابر ایجاد کنند، تلاش این افراد برای دیده شدن، ولو با گوشی موبایل، ممکن است روزنهای کوچک، اما واقعی برای شکوفایی باشد.
از این منظر، ورود برخی بلاگرها را باید نه به عنوان تهدید، بلکه به مثابه محصول یک ناتوانی سیستمی تحلیل کرد. طبیعتا برخی از این بلاگرها خواهند توانست که در عرصه بازیگری هم محبوب و موفق باشند؛ اما موفقیت احتمالی ایشان را هم باید به مثابه یک استثنا قلمداد کرد؛ کما اینکه پژمان جمشیدی هم بازیگر خوبی شده، اما قرار نیست هر فوتبالیستی بازیگر شود.
امروز فضای بازیگری ایران بیش از هر زمان دیگر نیازمند بازتعریف معیارهاست. تکیه بر دانش بازیگری، ارتقای نظام آموزش رسمی و خصوصی، تقویت عدالت آموزشی در استانها و تدوین ضوابط روشن برای انتخاب بازیگران، بخشی از راه حلهای اساسی این بحران است.